تأسیس جمهوری آذربايجان در 1918 نویسنده: محمدامین رسول زاده ترجمه: پرویز زارع شاهمرسی به گفتهی فردوسی، افراسياب قطعهای زيبا از توران را به دامادش سياوش داد. سرزمين آذربايجان حقيقتاً قطعهای از توران زمين زمانه است. اين آذربايجان نوين که در ممالک آلبانيای باستان، شيروان، آران و بردع تشکيل شده است، علاوه بر ثروت معدنی که بزرگترين نيروی زمانه است، زيبايي طبيعی را نيز دارا میباشد. مرحوم عباسقلی آقا نويسندهی تاريخ شيروان به اينجا نام «گلستان ارم»[1] داده، فردوسی در بارهی بردع (باردا) میگويد: خوشا ملک بردع و اقصــای وی که اردی بهشت است هنگام دی جايي که او از آن به نام «بردع و اقصای وی» نام میبرد در زمان کنونی ييلاقها و قشلاقهای قره باغ است که قسمت مهمی از ولايت گنجه را تشکيل میدهد. زند اوستا به اين جا نام «آرياتو ايجو» (بهشت آرياييان) داده است. به راستی لنکران، قوبا، شماخی، شکی، زاقاتال، گنجه و نخجوان با جنگلها، باغها، کوهها، ييلاقها، رودها و نهرها، آبهای سردش، دراج و مارالها و نهايت شيروان با شاعران[2] و قره باغ با نوازندگانش[3] در نظر، همان شعر فردوسی در مورد «سياوش گرد» را به خاطر میآورد. اگر مناظر زيبای شبه جزیرة باکو و آبشرون در سواحل «قوزغون دنیز»[4] و قايقهای نازنين بادبان سفيدی که در خلیج میگردند، به آن علاوه کنيد؛ آن زمان چنان زيبايي به دست میآيد که فردوسی نيز آن را تصور نکرده است. به راستی فردوسی که راست گفته است. جايي که نيرو نباشد، زيبايي نيست و در نبود زيبايي، نيرو بر جای نمیماند. ارباب ذوق اين دو امر لازم جدا نشدنی را از هم ديگر جدا نمیکنند. آيا معلمان تربيتی همان ذوق فردوسی را به صورتی فنی در «روح عالم در بدن سالم» بيان نمیکنند؟ در زمان فردوسی نيروی کشورها تنها به دست پهلوانان بود. اکنون بزگترين نيرو ثروت طبيعی است. ميان ثروتهای طبيعی، مواد سوختی و معدنی در حکم رستم زمانه و هرکول شکست ناپذير هستند. ميان مواد سوختنی زغال سنگ و نفت بزرگترين منبع انرژی جهان هستند. رقابت جهانی اساساً رقابت بر سر انرژی است. هر طرف که آهن و زغال سنگ و يا نفت بيشتر دارد، پيروزی از آن اوست. مزيت نفت نسبت به زغال از ديرباز آشکار بوده است. زغال سنگ پس از کشف آتش و ماشين بخار معروف جهان شده است. در حالی که نفت سياه بسی پيشتر برای انسان شناخته بود و آهن در لشکر کشیها و جنگ به کار میرفت. فردوسی نقل میکند که اسکندر چگونه با اسبان آهنين بر پيلان رومی هجوم آورد: «فور» پادشاه هندوستان پيلان بسيار به ميدان آورده بود. اين پيلان سپاه روم را ترسانده بودند. اسکندر مهندسان و کاردانان را فرا خواند و سرانجام تصميم بر آن شد که اسبانی از آهن ساخته درونشان را از نفت پر کرده و به جلوی پيلان فرستند. اسبان آهنين در ميدان آتش زده شدند، شعلههای آتش خرطوم پيلان را سوزاند و آنان را فراری داد.[5] طبيعی است که اين سواران آهنين که پيلان «فور» را شکست دادند ساختهی «فورد» نبودند و آن نفت درون آنها از آمريکا نيامده بود. چون که در آن زمان نه کريستف کلمب زاده شد و نه آمريکا کشف شده بود. چون بار ديگر به نقل از فردوسی میبينيم که برای نابودی و دفع يک درندهی وحشی که در قفقاز يا مازندران ظهور کرده از مشعلهای نفت آلوده استفاده شده میتوانيم ادعا کنيم که بیترديد اجداد بنزينی که اکنون تانکها را به پيش میراند و هواپيماها را به پرواز درمیآورد، از آذربايجان است.[6] افزونی نفت آذربايجان و برتری مواد شيميايي آن به نسبت ديگر نفتها موضوعی به قدمت تاريخ است. اين نیرو چنان است که تمام دنيا را به خود جلب میکند: روسيه تمام عظمت و قدرت خود را مديون آن است. قفقاز حيات خود را از آن گرفته است. قلب اروپا در حسرت اين مادهی سوختنی سوزان است. زندگی آذربايجان نيز بسته به خون سياهی است که در رگهايش جريان دارد. اگر نفت را از آن بگيريد، آن روز تمام زيباييهای او از ميان میرود و دست و پا شکسته میگردد. دومين پهلوان جهان آهن است. اگر چه آهن در درون کوههای آذربايجان مدفون و مقدار آن نامعین است اما مس که بزرگترين یاور آن است، در کوههای گنجه و قره باغ (معادن گئده بيگ و زنگه زور) به فراوانی يافت میشود. آيا نيروی جهان کنونی تنها منحصر به آهن و سوخت است؟ آيا نمیخواستند آلمان را که مواد سوختی و معدنی در آن فراوان است، با گرسنگی شکست دهند؟! گفتنی است که پس از اين دو پهلوان، ميدان از آن ارزاق است. آذربايجان با دارا بودن اراضی حاصل خيز در دشتهای مغان، ميل و آران، به مانند انبار گندم است. اين دشتها به وسيلهی نهرها و قناتهايي آبياری میشد که آثار باستانی آن در دشت مغان يافت شده است. از اين رو آذربايجان نه تنها برای خود که برای همسايگانش نيز ارزاق داده و حتی کتان و ابريشم لازم برای کارگاههای صنعتی قدیمی را تأمين میکرد. اگر نيروی ارزاق با نيروی حيوان برابر نشود، هيچ است. آذربايجان در اين باره نيز برخوردار است. احشامی که در آذربايجان هستند، در هيچ کجای قفقاز وجود ندارد. محصول شيلات نيز در تمام قفقاز منحصر به اين جاست. اگر اقسام گوسفند، گاو و اسب اين جا را برشمريم، از موضوع خارج میشويم. هم چنان که روح سالم در بدن سالم است، يک زندگی پيشرفته تنها در سرزمينی ثروتمند ممکن است. آيا يک علت ترقی فطری آذربايجان اين رفاه اقتصادی نبوده است؟… آيا برای مترقی بودن آنها اين کافی نيست که: نخستين درام نويس ترک، نخستين آهنگ ساز ترک، مؤسس نخستين نشريه در ميان ترکان روسيه، برطرف کننده اختلاف مذهبی، نخستين نظريه پرداز اصلاح الفبا و سرانجام مؤسس نخستين جمهوری جهان اسلام آذربايجانی است. ôôô سياوش علاوه بر زيبايي طبيعی «سياوش گرد»، آن با ساختمانها و قلعهها و بناهای زيبا آراست. جمهوری آذربايجان نيز برای تکميل کمبودهای طبيعی خود به فعاليتهای صنعتی پرداخته و در کوتاه زمان به پيشرفتهای زيادی دست يافت. پيش از هر چيز اصل اساسی جمهوری آذربايجان بر حقوق مساوی هم وطنان نهاده شد. در اين جا شخصيت هر انسان از آن جا که هم وطن آذربايجانی است، محترم و حقوقش محفوظ است. همة هم وطنان زن يا مرد، مسلمان و مسيحی، ارمنی و ترک و روسی، دارا و ندار، کارفرما و کارگر، ارباب و رعيت، آموزگار و دانش آموز، برگزيده و ناگزيده فارغ از صنف مسلک، طبقه، رتبه، مقام، نسل و دانش در ادارهی کشور شرکت میکنند. هم چنان که دارای حق انتخاب نماينده برای مؤسسات قانون گذاری هستند، حق انتخاب شدن را نيز دارا هستند. در اين جا هيچ طبقهای بر طبقهی ديگر حاکم نيست. انسان نه بر اساس ثروتش محق و نه برحسب نداريش بیحق است. همين طور نيز نه برای نداريش تکريم و نه برای ثروتش تحقير میشود. در اين جا مکتب، علم و فن بیطرف هستند. از آنان خواسته نمیشود که از فرقه و يا طبقهای فارغ از حق بودن يا نبودن، مانند غلام حلقه به گوش اطاعت کنند بلکه برعکس از آنان خواسته میشود که هم وطن آذربايجانی آگاه تربيت کنند که جدا از ثروت و فقر باشند. جمهوری آذربايجان زندگی برخوردار و مرفهی را در دستور کار قرار داده است که از راه آزادی و آزادگی به دست میآيد. اين جا مظهر آزادی بيان، آزادی قلم، آزادی انديشه و آزادی فعاليت سياسی است. گويي اين تعريف در بارهی آن گفته شده است: هر که خواهد، گو، بيا و هر چه خواهد گو، بگو کبر و ناز و حاجب و دربان درين درگاه نيست هر کس هر چه میخواهد گفته، خوانده و می نوشت، هر مليت و هر طبقه و فرقه برای خود تشکيلات و نشريه داشت. اگر چه اين نشريات حکومت را مورد انتقاد قرار میدادند ولی با آنان با تسامح و تحمل رفتار میشد. مجلس ملی به عنوان تمثيلی از تمام مليتها و طبقات بر همه مقدرات دولت حاکم بود. بدون تصويب آن هيچ فرمانی صادر نمیشد، هيچ هزينهای انجام نمیگرفت. هيچ جنگی آغاز و هيچ صلحی منعقد نمیشد. دولت تا زمانی که اعتماد مجلس را داشت، بر پا بود و اگر آن را از دست میداد، سرنگون میشد. در این ميانه مقامی نبود که حکمی صادر کند. مجلس حاکم مطلق بود. در اين جا يک جمهوری مردمی حقيقی تأمين شد که در اروپا نظير نداشت. در جمهوری مردمی آذربايجان، ميان هم وطنان يک برابری سياسی کامل برقرار بود و همراه با آن ثمرات مزمن بیعدالتی اجتماعی با روشهای معقول تعديل میگرديد. از نظر آذربايجان نمیتوان آن بیعدالتی را که از ابتدای عالم از نظر اقتصادی و معيشت ميان انسانها برقرار شده، با يک ضربهی انقلابی از ميان برداشت. زيانها و خرابیها و محروميتهای انسان ناشی از مالکيت را به يک باره نمیتوان رفع کرد. اگر بر غير اين مسأله اصرار گردد، هرج و مرج شده و نتيجهای جز جنگ داخلی ميان هم وطنان به دست نمیآيد. به نظر آذربايجانیها با برقراری عدالت سياسی اين مسأله خود به خود با تدريج و تکامل حل میشود. آذربايجانیان متوجه بودند که در شرايط کنونی، لغو مالکيت خصوصی نيرو و انگيزة کار را از انسانها سلب میکند. اگر اين انگيزه نباشد، رقابت بیمعنی است. اگر رقابت نباشد دنیا نه ساخته و نه زيبا میشود. زندگی اجتماعی از پيشرفت باز میماند. انسانها به يک بدوی گری بسيط باز میگردند، نظام عالم فرو میپاشد. اما با وجود اين، هم چنان که از افراط در هر چيز زيان پديد میآيد، کاهش افراط در مالکيت نيز اساس اصلاحات اجتماعی را تشکيل میدهد. مالکيت تا آن جا قابل دفاع میباشد که عاملی مؤثر در پيشرفت عمومی جهان باشد در غير اين صورت مانند يک عضو زايد زيان آور بايد بريده و دور انداخته شود. اصلاح گران آذربايجان مالکيت کشاورزان بر ميزانی از زمينها را که قادر به کشت آن بودند، میپذيرفتند و همراه با آن حق مالکيت اربابان بر زمينهايي وسيع را که به حال موات رها شدهاند، رد میکردند. بنابر لايحهی قانونی مجلس مبعوثان، اين اراضی خصوصی پس از آن که توسط دولت از صاحبانشان گرفته شد، ميان کشاورزان تقسيم می شود. معادن تحت الارضی که منبع ثروت و درآمد دولت را تشکيل میدهد، بايد کلاً در اختيار دولت باقی بماند. ديگر صنايع تولید، املاک و کارخانههای وابسته به آنها مالکيت غيرقابل تقسيم دارند ولی برای رفاه حال کارگران اين واحدها به وسیلة تصویب قوانین مساعی مشترک انجام میشد. راه آهن، برق، آب، تلفن، تلگراف و ساير امور عام المنفعه يا ملی شده و يا عمومی میگردد. – آذربايجانيان در دورهی استيلای روس از خدمت نظام معاف بودند از اين رو تماماً از آموزشهای نظامی محروم مانده بودند. تأسيس ارتش آذربايجان بر عهدهی فرمانده ترک نهاده شده بود ولی چون آنان وادار به خروج سريع از آذربايجان بودند، اين کار انجام نشد و ايجاد ارتش بر عهدهی معدود افسران بومی آذربايجان قرار گرفت. افسران آذربايجانی که در ارتشهای گوناگون خدمت کرده بود، به سرکردگی صمد بيگ ريش سفيد کوشش کردند، با وجود مشکلات و موانع زياد در عرض يک سال ارتشی بالغ بر 25 هزار نفر و مرکب از پياده، سواره، توپچی، تخريبچی، مسلسل چی و مهندس نظامی مجهز به سلاحهای گوناگون به وجود آوردند. از مدرسهی نظامی که دو سال دوام آورد، صدها افسر جزء پرورش يافته و فرماندهی جزء ارتش جديد تأمين شد. در نوروز سال بعد ارتش آذربايجان طی مراسم رژه در باکو، در ميان استقبال شادمانه مردم و اشک مادرانی که فرزندان خود را در کسوت دلاورانی شيرافکن میديدند، وجود ارتش منظم را به رخ همگان، دوست و بيگانه کشید. در اندک زمانی ارتش آذربايجان در آغاز راه فتوحاتی چون لنکران و عسکران را در دفتر افتخارات خود به ثبت رساند که در اولی نهايت اطاعت و انتظام و در دومی فداکاری و رشادت بینظير ابراز شد. هنگامی که آذربايجان حکومت مستقل را آغاز کرد، بر دريای خزر مالک نبود. در ظرف 6 يا 7 ماه حاکميت خود را احراز نموده و علاوه بر کشتیهای تجاری 6 يا 7 کشتی جنگ نيز به دست آورد. سواحل خلیج را به توپهای دور افکن مجهز کرده و باکو را به دژی مستحکم تبديل نمود. – در زمان هرج و مرج، خطوط ارتباطی راه آهن آذربايجان به نسبت گرجستان کلاً در حالت نابودی بود. ايستگاهها خراب شده، پلها ويران گشته، لوکوموتيوها چپاول شده، واگونها در هم ريخته و کوپهها لخت شده بودند. در اندک زمانی اينها اصلاح شدند، راه به حالت قبل از جنگ بازگشته و فعاليت منظم راه آهن تأمين شد. علاوه بر اين وزارت راه بر ساخت راه باکو- جلفا که اهميتی حياتی برای توسعهی سياسی و ملی و تجاری جمهوری داشت، تأکيد میکرد. مقدمات مراسم گشايش پل بزرگ بر روی رودخانهی کور آماده میشد. ادارهی راه برای آماده کردن دست اندرکاران راه آهن و تلگراف و … مدرسهی خصوصی تأسيس کرد و پنجاه درصد مأموران راه آهن ملیّ شدند. [7] هم زمان ادارهی راه آهن خط لوله نفت باکو- باطوم را که آسيب فراوان ديده بود، با سرعت و مهارت تعمير نموده و نفت فعالتر از پيش به جريان افتاد. – پيش از تأسيس جمهوری در ميان اهالی اختلاف و دشمنی فراوان بود ولی در هر جا هيأت حل اختلاف تشکيل شده و در سايهی آن امنيتی و انتظامی بيش از دورهی استيلای روس به وجود آمد. در هر کجا شهرداری و ادارات محلی به وجود آمد. اراضی که رها شده بودند با جديت زير کشت رفتند. در هر کجا کشاورزی به حال اول بازگشت. شهرها به وسيلهی تلفن به يک ديگر وصل شدند و تلگرافها به زبان مادری مخابره شدند. – در بازار فرهنگ رونقی ديگر بود. کوشش فراوانی برای روشن کردن کشور از نور عرفان آغاز شده بود. برای تأمين تعليمات عمومی و اجباری که اساس کار بودند، مدارس گشوده شد، از طرف ديگر به واسطهی تشکيل دانشسرای تربيت معلم برای دختران و پسران، معلمانی تربيت شدند. برای گسترش مدارس ابتدايي به صورت ويژه از استانبول معلم و معلههايي آورده شدند. علاوه بر آن در مرکز هر شهرستان، انجمن معلمان تأسيس شد. تربيت بانوان در نشر معارف هم سنگ تربيت مردان دانسته شد. يکی از مدارس روس تماماً ملی شده، مدارس ابتدايي دخترانه گشوده و همه از دختران پر شده بود. تحصيل هم وطنان بزرگ سال نيز فراموش نشده بود. برای اينان مدارس شبانه گشايش يافته بود. در اين باره نيز زنان از ياد نرفته بودند. مدارس روزانة مخصوص دروس جمعه ترتيب داده شده بود. دارالفنون باکو برای مجهز کردن جوانان آذربايجان به علوم و فنون زمان تأسيس شده بود. فارغ از اين با هزينهی دولت نزديک به يک صد دانشجو برای تحصيل فنون مختلف به دارالفنونها و ديگر مدارس عالی اروپا اعزام شده، تصميم به اعزام برخی دانشجويان به استانبول اتخاذ شده بود. وزارت فرهنگ از يک سو به آماده ساختن اين سپاه نيرومند فرهنگ مشغول بوده و از سوی ديگر با تأليف و ترجمهی کتابهای درسی وسايل لازم برای مدارس را تأمين کرد. -آذربايجان نمايندهی پيشرفتهای از موسيقی و تئاتر ترک است. در زمان جمهوريت هنر تئاتر تا حد امکان رشد کرد. موسيقی و تئاتر ترک تحت حمايت دولت پيشرفتی ده ساله را تجربه کرد. نمونههای درخشان و غنچههای شکوفان از نظر دکور، بازی، رقص، آهنگ و آواز آشکار کرد. در اندک زمانی هنر آذربايجان ثابت کرد که در اروپا صاحب نقاشانی اميد بخش، هنرمندان اپرا، اوپرت، کمدی، درام و آهنگ سازانی بزرگ میباشد. – دورهی گذر دورهی رکود ادبيات است. با اين وجود ادبيات آذربايجان با شاعران جوانش اشعاری نوين پديد آورد، پرچم سه رنگ استقلال به عامل الهام برانگيز شعر تبديل میشد. – آذربايجان قابليت وجودش را نه تنها در داخل بلکه در خارج نيز نشان میداد. از هر طرف دنيا هيأتها و سفيرانی به جمهوری نوين ترک وارد میشدند و زندگی، آزادی، هنر و کوشش اين جا را تحسين میکردند. ديری نگذشت که سفيران زبدهی آمريکا و اروپا به پايتخت آذربايجان آمده و به آگاهی رساندند که آذربايجان را به رسميت شناخته و مايل به برقراری روابط مدنی و تجاری هستند. آذربايجان که به آرامی از ويرانیهای دورهی هرج و مرج خارج میشد با به رسميت شناخته شدن از طرف ملل دنيا حياتی متين را آغاز کرد. باکو با ميهمانیها، مراسم، تئاترها، مؤسسات صنعتی و تجاری تازه تأسيس، مانورها و رژههای ارتش، توپهای هيجان، تيرهای شادی و نغمهی خوشی بينانهی کوچک و بزرگ تمام مردم شهر «به پيش، به پيش، سرباز آذربايجان» به همان «سياوش گرد» شبيه شده بود که فردوسی در بارهاش گفت: خوش و خرم و خوب و آراسته بهــر جای گنجی پر از خواسته ôôô بر جهان آشکار شد که آذربايجان چنين حياتی پرشور آغاز کرده است. اين خبر به ويژه در ترکيه که پشتيبان آذربايجان بود، موجب شعف شد. هنگامی که کنفرانس صلح استقلال آذربايجان را به رسميت شناخت، ترکيه از اندوه آسوده شد. استانبول را تظاهراتی بزرگ فرا گرفت. ميتينگ ترتيب يافت. در اين ميتينگها درفش آذربايجان دوست، در کنار درفش کهن ترکيه قرار گرفت و به خراميدن پرداخت. شاد شد. او به آن پرچم سه رنگ که بالايش هلالی بود شاد باش گفت: خداوند روز بد بر تو ندهاد[8] پی نوشتها: 1. توضیح مترجم: عباسقلی بیگ باکیخانوف (1846-1794م) در این باره میگوید: «بعضی گویند که گلستان ارم موضع گلستان نام در قراباغست که عهدنامة گلستان میان دولتین روس و ایران در سنة 1228 (1813) هزار و دویست و بیست و هشت انعقاد در آن یافته است و یایلاقی بالاتر از آن در کوهستان هنوز گلستان ارم نام دارد.» برای آگاهی بیشتر ن.ک: – باکیخانوف، عباسقلی. گلستان ارم. انتشارات علم. باکو. 1970. ص 27 2 . توضیح مترجم: شیروان همواره مهد شاعران بزرگ آذربایجان بوده است: شاعرانی همچون فلکی شیروانی، بختیار شیروانی، بهار شیروانی، خاقانی شیروانی، حاجی شیروانی، حمید شیروانی، رشید شیروانی و … در زمانهای قدیم و بویژه سدهی ششم هجری و شاعرانی چون سیدعظیم شیروانی (1888-1835م) و شاگردش میرزا علی اکبر صابر (1911-1862م) در زمان معاصر. برای آگاهی ن.ک: – خلیل شروانی، جمال. نزهة المجالس. تصحیح محمدامین ریاحی. انتشارات زوار. تهران. 1366 – شعردوست، علی اصغر. آموزش زبان فارسی در جمهوری آذربايجان. شورای گسترش زبان و ادبيات فارسی. تهران. 1374 – درخشان، مهدی. پارسی سرایان خطة قفقاز. مجلة وطن. چاپ تبریز. شماره یک. 1382 – تربیت، محمدعلی. دانشمندان آذربایجان. بکوشش غلامرضا طباطبایی مجد. سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 1377. تهران. 3 . توضیح مترجم: قرهباغ مهمترین خاستگاه موسیقی و آواز آذربایجان است. از فعالان این عرصه در موسیقی قدیمی میتوان به هنرمندان سرشناسی اشاره کرد: عاشیق واله (مرگ 1832 آغدام)، عاشیق میرزا (تولد 1888 طاووس)، عاشیق پری (تولد 1811 جبرائیل)، عاشیق حسین جعفراوفلو بوزالقانلی (1941-1860)، عاشیق بستی (مرگ 1936 فضولی)، عاشیق شمشیر (مرگ 1893 کلبجر). در موسیقی مدرن آذری نیز سرآمدان بسیاری معروفند: مشهدی عیسی (مرگ 1905)، صادق اسداوغلو (صادق جان) (1902-1846)، اوزئییر عبدالحسین اوغلو حاجی بیگوف (1948-1885) و برادرش ذوالفقار عبدالحسین اوغلو حاجی بیگوف (1950-1884)، حاجی حوسو نفتعلی اوغلو( 1898-1830)، جبار قاریاغدی (مشهور به پیغمبر موسیقی قرن) (1944-1861) ،میرحسین آقا سیدابراهیم اوغلو شوشینسکی (1965-1898)، اسفندیار اصلان اوغلو جوانشیروف (خان شوشینسکی)(1979-1901)، مشهدی جمیل امیر اصلان اوغلو امیروف (1928- 1875) و پسرش فکرت مشهدی جمیل اوغلو امیروف (تولد 1922)، ذوالفقار صمد اوغلو آدی گوزهلوف (1963-1898)، عبدالباقی کربلایی علی اوغلو زلالوف (بلبل جان) (1927-1841)، کئچهچی محمد (1940-1864) و حسین کربلایی لطیف اوغلو(1944-1876). 4 . توضیح مترجم: «قوزغون دنیز» یکی از نامهای دریای خزر است که نویسنده در اینجا آن را ذکر کرده است. قوزغون در زبان ترکی به معنای زاغ، کرکس و غراب بوده و دنیز در معنای دریا و اقیانوس استفاده میشود. 5 . باسب و بنفت آتش انـــدر زدند همه لشکــر فور بر سر زدند از آتش برافــــروخت نفت سیاه بجنبید از آن کاهنین بد سپاه چو پیلان بدیدند از ایشان گریز برفتند با لشکـــر از جای تیز 6 . توضیح مترجم: نفت باکو از زمانهای بسیار قدیم شناخته شده بود. ابوالحسن مسعودی (مرگ 346ق) در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر میگوید: «ساحل النفاطة من مملکة شروان المعروفة بباکة» – المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی. مروج الذهب و معادن الجوهر. مصر. 1384 ق. ص 184 7 . پس از استیلای بلشویکها، این مؤسسات تماماً منحل شده و طبق معلومات رسمی اکنون تنها 30 درصد مأموران راه آهن ترک هستند. 8. از سخنرانی خالده خانم افندی
|