مختصري از انديشههاي سياسي شيخ محمد خياباني ع. ناهيدي آذر شيخ محمد خياباني از بانيان حزب دموكرات ملي و از معمارانجامعة مدني و حكومت مردم سالاري در ايران است. اعضاي دموكراتها اغلب افرادي با ايمان، صاحب عقيده و صاحبقلم بودند و هوادار فقرا و رنجبران معرفي شده بودند و افراد كثيري ازجوانان را بخود جلب كرده بودند. آنها مخالف ثروت و ثروتمندان نبودند، بلكه سعي داشتند رنجبرانو دهقانان را نيز به رفاه و غنا برسانند. به سخن ديگر حزب دموكراتملي خياباني هوادار يك طبقه و يا قشر مخصوصي نبود، بلكه خود راهوادار و مدافع اكثريت مردم ايران ميدانست. روزنامة تجدد درشمارة 56 خود در توضيح مرام دموكراتها چنين مينويسد: «هدفما ايجاد دموكراسي در ايران است. هر كس در اين كشور كار ميكند،زحمت ميكشد، جفا ميبيند، مورد ظلم و ستم واقع ميگردد، زمينميكارد، درو ميكند، چكش ميزند و با عرق پيشاني روزي خود وبستگانش را به دست ميآورد، عضو خانوادة بزرگ دموكراسي ايراناست. آهنگ عنصري است از عناصر دموكراسي هم چنين زرگر،عطار، قصاب، مسگر، بقال، علاف، برزگر، بزار، باغبان، چيني فروش،آهكپز… خلاصه هر كس رنج ميبرد، هر كس براي رفع احتياجاتعموميّه يك حصه از مساعي عامه را برعهده ميگيرد، در جامعه دموكراسي جا و مقامي دارد. دموكراسي متشكل از يك خانواده، يك قبيله، يك محله، يك شهر، يك ايالت نيستدموكراسي ايران عبارت است از… شترباني، خياباني، ششگلاني، سرخابي، اردبيلي، اروميهاي،مراغهاي، خوئي، آذربايجاني، خراساني، كرماني، مازندراني و… دموكراسي ايران متشكل ازاكثريت ايرانيان، از هيأت جامعة فرزندان كارگر و كارآمد ايران ميباشد. اي كارگران، اي اصناف،اي صنعتگران، اي اصناف، اي صنعتگران، اي رنجبران، اي تجار، دموكراسي ايران شما هستيد.فرقة دموكرات ايران براي شما تأسيس يافته است. فرقة دموكرات براي شما يك وطن مستقلميخواهد. فرقة دموكرات براي شما يك وطن مستقل ميخواهد. فرقة دموكرات براي شما يكمملكت محمود و آباد ميخواهد. فرقة دموكرات براي شما يك حكومت مقتدر وصحيحالمسلكي را آرزو ميكند.» چنانكه از مرامنامه مترقي و روشنفكرانه حزب دموكرات استنباط ميشود، دموكراتها درپيشبرد مرام خود شيوة انقلابي را تجويز نميكردند، بلكه اصول پارلمانتاريزم را براي رسيدن بهاهداف خود برگزيده بودند و از اعمال زور، به ويژه از دست زدن به ترور و ايجاد وحشتخودداري ميكردند. تاريخ گواهي ميدهد، در طول حكومت آزاديستان، يك نفر نيز به مرگ محكوم نشد. خيابانيحتي بزرگترين دشمنان نهضت را كه در كودتايي عليه وي شركت كرده بودند، تبعيد كرد و ازكشتن آنها صرفنظر كرد. خياباني تك حزبي را آفت دموكراسي ميدانست و معتقد بود كه «يكحزب بيرقيب مانند يك سالك بيرهنما و راهرو بيهادي است.» شيخ ميكوشيد خود را از قدرتهاي بيگانه دور نگه دارد. وي به ويژه از كمونيزم دوريميجست و آن را براي مردم خود زيانبار ميدانست. بنابراين برخلاف ميرزا كوچك خان باسوسيال دموكراتها دست دوستي نداد و با آنها متحد نشد. توضيح اين كه پس از پيروزي انقلاب بلشويكي سال 1917 روسيه، همه قراردادهاياستعمارگرانه بين آن دولت ايران، از طرف انقلابيون روسيه ملغي ميگردد و سربازان اشغالگرتزاريسم از ايران بيرون ميروند و اين عوامل باعث ميشود كه خياباني با بالشويكها روابطدوستانه برقرار سازد و از سقوط تزاريسم در روسيه اظهار شادماني كند. ليكن پس از آن كهكشورهاي تازه استقلال يافته، گرجستان، آذربايجان، ارمنستان به وسيلة سربازان سرخ اشغالميشود و استقلال و آزادي آنها ناديده گرفته ميشود، نظر خياباني دربارة بلشويكها كه هواداريو حمايت از ملل ضعيف را شعار ميدادند عوض ميشود. متعاقب اين احوال (28 ارديبهشت ماه 1299) ارتش سرخ استقلال و تماميت ارضي ايران رانيز ناديده ميگيرد و وارد بندر انزلي و غازيان ميشود. اين امر موجبات نگراني رهبران جنبشجنگل را فراهم ميآورد. ميرزا كوچك خان با فرماندهاي ارتش سرخ ملاقات ميكند و با آنهاقرارداد دوستي و همكاري منعقد ميسازد و قول ميگيرد هيچگونه مداخلهاي در امور ايراننكنند و به تبليغ مرام خود نپردازند. ولي اين قول و قرارها عملي نميشود. آنان روزنامههاي«كامونيست»، «ايران سرخ» و «فرياد» و… را در رشت منتشر ميسازند و به تبليغ مرام كمونيستيميپردازند و ميكوشند جنبش دموكراتيك ملي جنگل را مرحله به مرحله به سوي اضمحلالبكشانند. سرانجام روسية شوروي به اين خيال ميافتد كه جمهوريهاي دست نشاندهاي نظيرجمهوريهاي شوروي در مناطق شمال ايران به وجود آورد. به همين جهت نيروي بلشويكهابه بهانة حمايت از نهضت آزاديستان در برابر امپرياليزم انگليس و دولت دست نشاندة مركزي، ازگيلان متوجه زنجان ميشود و خود را براي اشغال آذربايجان آماده ميكند. بدين ترتيبكمونيستهائي كه قبل از پيروزي در روسيه ملاحظات نارواي نظامي تزاريسم را در ايارن ببادحمله ميگرفتند، اكنون به بهانههاي جديد پا در جاي پاي سالداتهاي تزار ميگذاشتند واستقلال و آزادي ملل مستقل هم جوار خود را ناديده ميگرفتند. به همين علت حزب دموكراتملي تبريز به جاي اين كه با بالشويكها و احزاب چپ افراطي هوادار آنها همكاري و تشريكمساعي كند، بناي مخالفت با آنها را گذاشت و نسبت به پياده شدن قواي شوروي در انزلياعتراض نمود و قرارداد منعقده بين شوروي و كوچك خان را فاقد اعتبار دانست. خياباني حتيدر اين مورد ميرزا كوچك خان را بباد انتقاد گرفت و نوشت: «چه فرقي بين شما و وثوقالدولهوجود دارد؟ وثوقالدوله ميخواهد ايران را با مساعدت لشكريان انگليس اداره كند. شما نيزميخواهيد ايران را به ياري لشكريان روس اشغال كرده و اداره كنيد؟!» پس از اين جريانات است كه خياباني در استعمار ملل فرقي بين شوروي و انگلستان نميگذاردو از شركت سوسيال دموكراتهاي هوادار بلشويكها در حكومت آزاديستان جلوگيري ميكند.گروه سوسيال دموكرات تبريز به وسيلة روشنفكران ارامنه وابسته به حزب داشناكسيون تشكيليافته بود. آنان تحصيلات خود را در روسيه گذرانده بودند. حزب داشناكسيون براي وصول بههدف اصلي خود كه همانا تشكيل ارمنستان مستقل و بزرگ بود، ميكوشيد داشناكها در سال1920 ميلادي هفتة نامة آراود (صبح) را در تبريز بنياد نهاده بودند كه به زبان ارمني انتشارمييافت و به تبليغ مرام داشناكها ميپرداخت. يكي از اعضاي با نفوذ و شناخته شدة اين حزب در تبريز يفرم خان بود كه در ابتداي اوجگيريجنبش مشروطه در صف انقلابيون قرار گرفت ولي بعداً از مردم و انقلاب جدا گرديد و به ارتجاعو حكومت وابسته به استعمار پيوست. به هر حال در اين زمان گروه سوسيال دموكرات تبريز داراي نظر موافق با جنبش آزاديستاننبود. به نظر آنان جنبش داراي محتواي اجتماعي مترقي نبود! چرا كه خصلت و هدف آزاديستانبا سياست تجاوزگرانة بلشويكها سازگار نبود و پيروزي خياباني اهداف درازمدت داشناكها رابه مخاطره ميانداخت. بنابراين سوسيال دموكراتهاي تبريز بناي مخالف با خياباني را گذاشتند. آنان حتي برايشكستن جنبش آزاديستان با ايادي وثوقالدوله در تبريز متحد شدند و عليه نهضت آزاديستان بهفعاليتهاي گستردهاي دست زدند. شيخ معتقد بود، دموكراتيزم فصلي از تاريخ كشور ما است و اين فصل از تاريخ ما را هيچ كسنميتواند براي هميشه حذف كند. در جهت نيل به اين آرمان، خياباني تشكيل شوراهاي محلي وانجمنهاي ولايتي و ايالتي را به همان شكل و قدرتي كه در صدر مشروطيت بودند، ضروريميشمرد. چرا كه چنين پارلمانهاي كوچك محلي بودند كه مشاركت مردم را در سرنوشت خودبه نحو احسن فراهم ميآوردند. نقش فعال و كارساز انجمن تبريز و كارهاي ملي و مردمي آن كهشيخ نيز خود از اعضاي منتخب اين پارلمان محلي بود، صفحات غرور آفريني را در تاريخ ما بهيادگار گذاشته است. در اين جا توضيح اين نكته را ضروري ميدانم كه يكي از علل اختلاف شيخ محمد خياباني باگروه تنقيديون و سيد احمد كسروي، اتخاذ اين هدف مردم سالارانه توسط نهضت آزاديستانميباشد. كسروي به يك حكومت مقتدر و متمركز مركزي اعتقاد داشت و جايگاه مناسب ومشروع آن را فقط در تهران ميدانست. سياست تشكيل پارلمانهاي محلي نهضت آزاديستان بهمعناي كاستي از قدرت مركزي و در نتيجه مغاير با افكار كسروي بوده است. آرمان تمركزگرائي كسروي و ياران او دقيقاً پيروي از همان سياستي بود كه سرانجام رضاخانميرپنج را روي كار آورد و پنجاه سال سلسلة پهلوي را در ايران حاكم گردانيد. در مرامنامة حزب دموكرات ملي آمده است كه: 1- مقصد و مرام فرقه محافظت اصول مشروعيت عامه است و اين مشروعيت و مقبوليتتنها از راه انتخابات عمومي و با رأي مستقيم و مخفي به دست ميآيد. 2- قدرت عاليه دولت به دست مجلس شوراي ملي سپرده ميشود و فقط مجلس حق وضعقوانين را خواهد داشت. 3- وزراء در مقابل مجلس مسئول هستند و به وسيلة مجلس انتخاب خواهند شد. 4- همة افراد در مقابل دولت و قانون بدون توجه به مذهب، مليت، نژاد، زبان و جنسيت آنهابا هم برابر ميباشند. 5- اشخاص و مسكن آنها از هر نوع تعرض مصون است. 6- دولت موظف است آزادي كلام، مطبوعات، اجتماعات، جمعيتها و احزاب را تضمين وتأمين كند. 7- قوة قضائيه از قوة مجريّه مجزي و منفك است. 8- قضاوت براي همة افراد ملت متساوي و سريع است. توقيفشدگان بايد تا 24 ساعت ازعلت توقيف خود باخبر شوند. 9- قوّة سياسيه از قوّه روحانيه منفك است. 10- تعليم و تربيت براي همة افراد ملت اجباري و مجاني است. 11- به جهت ستم مضاعفي كه در طول تاريخ به زنان ميهن روا داشته شده بود دموكراتها بهتعليم و تربيت آنان توجه مخصوصي مبذول ميداشتند. 12- كاركردن كودكان تا 14 سالگي ممنوع است. 13- براي يك مقدار كار هم عيار – بدون ملاحظه تفاوت بين ذكورواناث – مزد برابر،پرداخت خواهد شد. 14ـ مقدار كار هفتگي براي تمام افراد ملت 48 ساعت ميباشد و يك روز (24 ساعت)استراحت در هفته براي عموم اجباري است. 15ـ به منظور هماهنگي با تعطيلات جهاني و ارتباط بيشتر با بازار دنيا ترجيح داده ميشود،روز استراحت هفتگي عمومي روز يكشنبه معين شود. در جريان جنبش آزاديستان قانون اصلاحات ارضي و تقسيم زمينهاي خالصه بين روستائيان،اولين بار در منطقة ارونق و انزاب (شبستر = زادگاه خياباني) و در چند روستاي دهخوارقان(آذرشهر) اجرا گرديد. كلية آنها از جمله آبهاي قنات، چشمهها، رودخانهها ملي اعلام شد. انواع مالياتهاي كمرشكني كه از مردم، به ويژه از روستائيان گرفته ميشد، لغو گرديد و تنهاماليات بردرآمد به رسميت شناخته شد. زمينهاي خالصه به رايگان بين روستائيان تقسيم گرديدولي دهقانان زمينهاي فئودالها را تنها ميتوانستند با پرداخت پول از آنها بخرند و فئودالها نيزاملاك خود را جز به رعيتهاي خود نميتوانستند به كسان ديگري واگذار كنند. جنبش آزاديستان براي پرداخت وام به روستائياني كه مايل به خريد املاك فئودالها بودند،بانكهاي فلاحت و ملي را بنيان نهاد. خياباني آرزوي مكانيزه كردن صنايع و كشاورزي ايران را در سر ميپروراند. همچنين وي ازشرايط نامساعد كار و استثمار كارگران رنج ميبرد. بنابراين در فكر پياده كردن مترقيترين قانونكار براي كارگران بود. جنبش آزاديستان اول ماه مي روز جهاني كارگر را به رسميت شناخت. |