بیتوجهی به مهاجرت غيرمتعارف نخبگان و نيز مشکلات خيل دانشمندان در يک کشور توسعهنيافته، امکان توسعه آن را به تعويق میاندازد ومیتواند باعث شرمساری نسل کنونی آن کشور در برابر نسلهای آيندهاش شود
مشکلات غم انگيز محققان (شامل پژوهشگران حرفه ای و نيز دانشجويان دکتری) در جهان سوم (کشورهای توسعه نيافته) برای پژوهشگران در جهان اول (کشورهای توسعه يافته) به طنز مینمايد. آن چه مشکلات پژوهشی در کشورهای توسعه نيافته را تشکيل میدهد، دهها سال پيش در کشورهای توسعه يافته حل شده است. از سوی ديگر، مشکلات موجود در جهان اول برای جهان سومیها تخيلی به نظر میرسد. مثلا نگرانی از يک زلزله پنج ريشتری دريک کشورتوسعه نيافته شامل خراب نشدن سقف و ديوار خانهها روی سر ساکنان آن است، در حالی که در يک کشور توسعه يافته چنين نگرانی پيرامون اموری همچون نيافتادن ليوان آب از روی ميز کار است.
جهان اول و جهان سوم از پارادايمهای متفاوت تبعيت میکنند و سنتها و تجربه علمی متفاوتی دارند، بنابراين نمیتوان با معيارهای جهان اولی، آثار پژوهشی در جهان سوم را به طور مطلق سنجيد و محققان اين دو رده را با هم مقايسه کرد. در واقع تفاوت سرشتی اين دو جهان بيش از هرچيز به نحوه نگرش مردمانشان به زندگی و ميزان سختکوشی آنان برای ساختن دنيايی بهتر مربوط است. پژوهشها در کشورهای توسعه نيافته چنان بی اهميتاند که به “يافتن گربه ای سياه در اتاقی تاريک که در آن هيچ گربه ای نيست” شبيه است و چنان نحيف هستند که اين جمله معروف از مظفر الدين شاه قاجار را يادآور میشوند: “همه چيزمان بايد به همه چيزمان بيايد”. در اين کشورها علم و فناوری آن قدر از فقدان يک برنامه مدون مبتنی بر نيازهای کشورآسيب ديدهاند و آن قدر از يکديگر و از علم و فناوری جهانی دورند که پژوهشهای کاربردی (تقاضا محور) و پژوهشهای نظری (دانش گستر) به سختی میتوانند نقش کليدی خود را در توسعه اين کشورها ايفا کنند.
با اين حال بايد اذعان کرد که عده ای از دانشمندان در کشورهای توسعه نيافته علی رغم مشکلات فراوان، از حداقل امکانات، حداکثر استفاده را کرده و در حد مرزهای دانش و فناوری کشورهای توسعه يافته به تحقيق مشغولاند. با اين حال، در اين کشورها نه تنها بين پژوهشگران و مسؤولان اجرايی در مورد ضرورت و فوايد پژوهشهای علمی اختلاف نگرش وجود دارد، بلکه اساسا نوعی ضعف در توجه عموم مردم به ضرورت پيشرفت علمی مشاهده میشود و گاه پژوهش، به ويژه تحقيقات نظری، به عنوان موضوعی تجملی تلقی میگردد.
وقتی افراد برای زندگی، ادامه تحصيل يا فرصت مطالعاتی از کشورهای توسعه نيافته به کشورهای توسعه يافته میروند، وضعيت و توليدات پژوهشی آنان به طور چشمگيری بهبود میيابد. در نقطه مقابل چه بسا افراد نخبه ای که به دلايل گوناگونی در کشورتوسعه نيافته خود ماندهاند و استعداد، خلاقيت و تواناييشان در بستری از شرايط نامناسب اجتماعی و اقتصادی به هدر رفته است. تفاوت اين دو جهان مثل تفاوت زمين بیحاصل رها شده و زمين حاصلخيز کنترل شده است. بهترين بذر در زمين بد، يا جوانه نمیزند يا اگر جوانه بزند دچار آفتهای گوناگون میشود و سرانجام نيز محصول مطلوبی نمیدهد. بر خلاف آن، حتی يک بذر معمولی در زمين خوب میتواند به محصولی قابل توجه تبديل شود. پژوهش در جهان سوم حکايت توليد سيب در کوير لم يزرع است. حکايتی که بعضی آن را در میيابند و به فکر اصلاحند و بعضی برای اجتناب از عواقب آن دست به مهاجرت میزنند. در واقع عوامل ديگری همچون عدم اطمينان به آينده ای اميدبخش و روشن، محدوديت در آزاديهای فردی و مدنی، احساس عدم کارائی، نبود شايسته سالاری، و تغيير مداوم برنامهها و قوانين عدهای را به مهاجرت تشويق میکنند.
مهمترينترين مشکلات محققان در کشورهای جهان سوم که گاه از انگيزه های مهاجرت نسل جوان جويای علم و نيز متخصصين به شمار می روند به شرح ذيل است:
۱. پايين بودن کيفيت پژوهش و آموزش
اساسا تربيت علمی افراد در کشورهای جهان سوم از دبستان تا دانشگاه نقصی دارد که ناشی از عدم وجود استراتژی صحيح توسعه است؛ به اين معنی که معلوم نيست افراد از کودکی برای چه هدفی تربيت میشوند. اين نقص موجب ضعف بنيه علمی افرادی میشود که به عنوان محقق مشغول به کار خواهند شد. به علاوه، اهميت بيش از اندازه سيستم پژوهشی اين کشورها به کميت در برابر کيفيت در تربيت دانشجويان دکتری، استخدام پژوهشگران جوان و تغيير وضعيت استخدامی آنان، ارتقاء اعضای هیأت علمی، انتخاب پژوهشگران برتر و تخصيص بودجههای پژوهشی، اکثر محققان را به سمت حاشيههای علم روز و حوزههای تحقيقی ساده، سطحی و زودبازده میراند، در حالی که مسألههای تحقيقاتی جدی نيازمند به پژوهشهای عميق، وسيع و طولانی مدت است.
در مورد آثار پژوهشی افراد در کشورهای توسعه نيافته اغلب ارزيابیهای ذهنی همراه با يک سويه نگريهای شخصی اعمال میشود. اما معيارهايی که برای سنجش کيفی پژوهشهای يک محقق در کشورهای توسعه يافته مورد استفاده قرارمی گيرند بر اساس تجربه و سنتهای چند صدساله آنها عبارتند از: اصالت کارهای محقق، عمق و وسعت آثار او، کاربردیبودن نتايج پژوهش در سطح ملی يا جهانی، ديدگاه کلی جامعه متخصصان (داخلی و خارجی) در مورد وی، اعتبار دانشمندانی که به آثار محقق ارجاع دادهاند، و اعتبار مجلاتی که در آنها به کارهای او ارجاع داده شده است.
علل بسياری وجود دارد که سبب می شود دانشگاههای کشورهای جهان سوم از نظر علمی در شرايط بسيار نامطلوبی قرار بگيرند که از ميان آنها می توان به کم اهميت بودن کيفيت آموزش در برنامههای کلان کشور، عدم توجه به روزآمد و مفيدبودن محتوای دروس مدرسهای و دانشگاهی، ضعف علمی و حرفهای برخی از اعضای هيات علمی و عدم نظارت کافی بر عملکرد آنان، کمبود امکانات پيشرفته آزمايشگاهی و کارگاهی، و در نهايت کم بودن ميزان وامها و کمک هزينههای دانشجويی اشاره نمود.
۲. ضعف در مديريت پژوهشی
شايد بتوان گفت مسؤوليتهای مهم يک مدير پژوهشی عبارتست از مديريت راهبردی، قانونگذاری و نظارت بر اجرای مصوبات وهموار کردن جاده صعب العبور پژوهش. در جهان سوم گاه بعضی از مديران از ميان کسانی انتخاب میشوند که اشراف کاملی بر مشکلات محققان، فرآيند پژوهش، نيازها و تنگناهای تحقيقات علمی ندارند. برخی از اين مديران گاه با وضع مقررات نسنجيده و ناکارآمد به خاطر منافع شخصی، به اتخاذ تصميمهايی میپردازند که با روح پژوهش در تضاد است.
عقربه ثانيه شمار در جهان سوم کاربردی ندارد. پس میتوانيم آن را از ساعتها حذف کنيم. بگذريم که گاه عقربه دقيقه شمار نيز زائد است و اصولاً ساعتهايی وجود دارند که سالهاست به خواب رفتهاند. اتلاف وقت در ادارات بر اثر بروکراسی، کندی انجام کارها در سازمانها به علت نگرش سطحی کارکنان به همراه نگاه سختگيرانه مسؤولين در تصميم گيريها، محققين را مانند گلی که مدتها آب به پايش نريختهاند پژمرده می سازد.
۳. بودجه پژوهشی ناچيز
بهترين مديران پژوهشی نيز بدون داشتن بودجه، کار درخوری نمیتوانند بکنند. در کشورهای جهان سوم، سهم بودجه پژوهشی از درآمد ناخالص ملی در هر سال مالی بسيار ناچيز است. گاه بودجه کل پژوهشی يک کشور توسعه نيافته حتی به اندازه ی هزينه بيمه سالانه بدن يک هنرپيشه مشهور هم نمی رسد، چه رسد به بودجه پژوهشی يکی از دانشگاههای معتبر جهان.
پژوهشگری يک وارستگی میخواهد که پديدار نمی شود تا نيازهای اوليه متناسب با شأن محقق تأمين شود. در کشورهای توسعه نيافته محققان با مشکلات متعددی روبرو هستند. همواره با حل يک مشکل، مشکلات ديگری مسلسلوار در برابر آنان ظاهر میشود که انرژیشان را برای انجام کارهای پژوهشی به شدت کاهش میدهد. حق التحقيق ناکافی نيز مانع از آن است که بتوانند با تلاش زياد، مستمر، متمرکز و سخت به ارائه کار عميق و تأثيرگذار بپردازند. در کشورهای توسعه نيافته به ازای هر پژوهش متعارف مبلغی کمتر از هزار دلار چندين ماه پس از اتمام پروژه به پژوهشگر پرداخت میشود. اين در حالی است که يک پژوهشگر در کشورهای جهان اول میتواند گرنت پژوهشی از پنجاه هزار تا يک ميليون دلار داشته باشد و از آن در گسترش تحقيقات خود و دانشجويانش کمک بگيرد.
به علاوه، کمبود تجهيزات آزمايشگاهی، عدم دسترسی به مواد اوليه و گرانی آن ، مشکلات تهيه يا تعمير ابزارهای آزمايشگاهی يا کارگاهی و عدم دسترسی کافی به منابع اطلاعاتی و فناوریهای نوين بر کار آنان تأثير منفی دارد. در اين ميان پژوهشگران جوان درگير مشکلات تشکيل خانواده و يافتن شغل و حفظ آن هستند. اين مشکلات باعث میشود ايدههای تازه و بکر ايشان در اين دوران رسوب کرده و به مرور فراموش شوند.
آسيب شناسی
امروزه سرمايه يک کشور فقط نفت و معادن آن نيست بلکه منابع نيروی انسانی به عنوان يکی از مهمترين علل موفقيت و سرمايه اصلی هر کشورتلقی میشود. در دنيای کنونی اقتصاد دانش محور به عنوان محرک اصلی رشد و ايجاد ثروت جايگزين اقتصاد مبتنی بر سرمايه گرديده است و ارزشی که امروزه برای انديشه های خلاق قائل هستند، چندين برابر ارزشی است که تا چند دهه پيش به منابع تأمين انرژی داده میشد.
بی توجهی به نخبگان که بهترين کارآفرينان محسوب میشوند يک بحران در سطح ملی است که آسيبهای بسيار زيادی برای کشورهای توسعه نيافته به همراه دارد. يکی از تبعات آنی مهاجرت چنين افرادی و بی توجهی به کارايی آنان که ماندهاند، اخذ پستهای مهم در کشور توسط افراد با ضريب هوشی پايين تر است که به علت عدم توانايی در حل موثر مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجب کاهش بهره وری و در نهايت توسعه نيافتادگی بيش از پيش کشور میگردند. آسيب ديگری که از مهاجرت ژنهای برتر کشور حادث میشود کاهش تدريجی ميانگين ضريب هوشی افراد با تحصيلات عالی است. همچنين در هر سال بخش قابل توجهی از توليد ناخالص ملی در قالب بودجههای آموزشی صرف تربيت متخصصينی میشود که با رفتن و برنگشتن تعداد زيادی از آنان يا عدم استفاده از دانش و مهارت آنان که در ميهن خود به خدمت مشغولند ضرر قابل توجهی به اقتصاد کشور وارد میشود.
بی توجهی به مهاجرت غيرمتعارف نخبگان و نيز مشکلات خيل دانشمندان در يک کشور توسعه نيافته، امکان توسعه آن را به تعويق میاندازد ومیتواند باعث شرمساری نسل کنونی آن کشور در برابر نسلهای آيندهاش شود.