وقتي باراک حسين اوباما به رياست جمهوري ايالات متحده انتخاب شد بحث بر سر مسلمان بودن وي و حتي شيعه بودن وي به اوج خود رسيد ولي همين بحثهاي داغ به سرعت سرد شده و به خاموشي گرائيدند. باراک اوباما با تکذيب مسلمان بودن خود٫ با تکيه بر مسيحيت و حضور در ديوار ندبه يهوديان و ياياخ به سر گذاشتن و کاغذ لاي ديوار فرو کردن توانست همه اديان را به گونه اي سرخوش نگهدارد. فارسها ميگفتند که باراک اوباما باماست ولي در جنبش سبز شعار دادند که اوباما باما نيست! و بعد انتخاب حسن روحاني تنظيم شد. حسن آمد تا سه گانه شيعه گري فارس تکميل شود.
علي٫ حسن و حسين. علي خامنه اي به عنوان رهبر شيعه گري فارس٫ حسن روحاني به عنوان نماينده علي و حسين به عنوان فرمانده جنگي و مظلوم جهان در مقابل کفر! به هم رسيده اند. نرمش قهرمانانه آيت الله خامنه اي نيز دقيقا در مقابل مقاومت فهرمانانه امام حسين در مقابل کفر ميباشد. يعني بار ديگر شيعه گري فارس در مقابل شيعه گري راستين ايستاده و نفع فارس را به نفع شيعه ارجح ميدارد. در همين راستا بود که دولت آمريکا يک اثر تاريخي متعلق به مادهاي تورک را به فارسهاي شوونيست تحويل داد و به اين صورت بار ديگر حس مليگرايي فارسها و فارس شده ها را برانگيخت! اينها تصادفي نيستند.
زماني که آمريکا ساختمانهاي دوقلو را منفجر کرده و بهانه شروع پروژه خاورميانه بزرگ را به دست آورد نخست افغانستان و سپس عراق را اشغال کرد تا بتواند به صورت لايه اي در منطقه نقشه هاي خود را عملي سازد. با اشغال افغانستان ميتوان هندوستان٫ پاکستان و تاجيکستان و همسايه هاي ديگر روسيه را تحت تاثير و حتي تحت الامر قرار داد. با اشغال عراق نيز ميتوان رگهاي حياتي دنيا را در اختيار گرفت و ايران٫ کشورهاي عربي و قاره آفريقا را اندک اندک تحت سلطه گسترده تر گرفت. اما٫ سوريه همه اي رشته ها را پنبه کرد.
قدرت نظامي و برنامه هاي مقاومتي تدوين شده از سوي رژيم اشغالگر فارس در منطقه و حتي دوردست آنگونه که بود در معادلات کشورهاي غربي داخل نشده بود. چرا که بدون وجود قدرت نظامي و سياسي ايران در سوريه٫ تروريستهاي خارجي در نخستين ماههاي آغاز حملات خود قادر ميشدند تا کشور را از کنترل دولت خارج ساخته و دولتي ديگر سر کار بياورند. حکومت تورکيه نيز در اين منجلاب خود ساخته گير کرد چرا که سکوت وي در مقابل کشتار شيعه ها توسط ارامنه و فارسها و اکراد در آذربايجان و ايران و عراق در برابر حمايت جانانه وي از جنگ تروريستها بر عليه دولت علوي سوريه افشا کرد که دولت آکپ نه به فکر ملت و خاک تورک٫ که به دنبال ايجاد دنياي سني در منطقه است همان آروزيي که آمريکا در افکار سنيهاي عرب و کرد وارد کرده بود. حکومت تورکيه دانسته به دنياي تورک خيانت ميکند و دانسته باعث تجزيه خاک تورکيه و جدا شدن فيزيکي و ملي آن از دنياي تورک ميگردد.
دولت اسرائيل نيز با برخي قدمهاي اشتباه مخصوصا از موقعي که سردمداران حکومتي کاغذ به دست گرفته و عکس بمب کشيده و سازمان ملل را مسخره خود کرد قدرت فيزيکي و سياسي خود را به لرزه انداخت. اسرائيل ضعيف هرچند با حمله هاي محدود به برخي اهداف در خاک سوريه تلاش ميکرد قدرت خود را به رخ بکشد در واقع ضعف خود را نشان داد و به همين دليل بعد از وقايع مصر٫ حضور اسرائيل در سياستهاي کلان آمريکا کمرنگتر شد.
روسيه در حالي که پشت سر ايران سوريه ايستاده بود علنا از حکومت بشار اسد دفاع ميکرد و حتي در مقابل شوراي امنيت و ديگر شاخه هاي سازمان ملل قرار ميگرفت. نبود قاطعيت و مدارک واقعي در دستان آمريکا و کشورهاي مزدور عرب از يک سو و پرروئي روسيه و به سخره گرفتن سياست و سياستمداران آمريکايي از سوي سردمداران کرملين باعث شد تا استفاده از سلاح شيميايي نيز نتواند مجوز اشغال سوريه را صادر کند. تحويل سلاح شيميايي از سوي کشورهاي غربي به تروريستها در سوريه و دلالي تورکيه در رساندن اين سلاحها به تروريستها که دقيقا از زمان و مکان استفاده از سلاحها و به همين دليل نيز استقرار آزمايشگاههاي سيار و ابزار اندازه گيري و تحليل مواد شيميايي نيز آنقدر نخ نما شد که ديگر هيچ فرد عاقل و انسان با شرفي قبول نميکرد که به هر ادعايي سر تعظيم فرود آورد.
و اما آذربايجان٫ حکومت اليئو را به يک طرف ميگذارم چون آن دولت يک دولت واقعي نبوده و سياستهاي مستقلي ندارد٫ ولي به اسم آذربايجان جنوبي بودند و هستند مزدوراني که دانسته به بلندگوي استعمار تبديل شده و جنگ در سوريه را به آينده حرکت ملي آذربايجان گره ميزنند و دست به ايجاد هيجان کاذب ميزنند. در حالي که در جنگهاي يمن٫ سودان٫ سومالي٫ ليبي٫ عربستان٫ بحرين و فلسطين داد و فرياد ميزنند که اين جنگها هيچ ارتباطي به ما ندارند! مگر در همان جنگها نيز دست رژيم اشغالگر فارس در ميان نميباشد؟ پس چگونه است که فقط در جنگ سوريه ما آذربايجانيها بايد خودمان را قاطي جنگ بکنيم؟
وقتي سياستهاي خاورميانه بزرگ با موانع غيرقابل عبور مواجه شد٫ نرمش قهرمانانه آمريکا و رژيم اشغالگر فارس در مقابل يک ديگر جديت بيشتري به خود گرفت. علي٫ حسن و حسين آمدند تا يزيديان و شمر را از ميدان به در ببرند. يزيديان و شمر نيز در اين ميان آکپ و آل سعود و قطر و کويت خواهند بود. اما٫ آيا اين به عنوان ايجاد سازش در منطقه ميباشد؟ قطعا اينگونه نميباشد.
در حال حاضر درگيري استعماري در بخشي از منطقه خاورميانه را ميتوان به دو گروه وضعيت قرمز و زرد تقسيم کرد. کشورهاي پاکستان و افغانستان در وضعيت زرد و کشورهاي تورکيه٫ عراق٫ سوريه و ايران در وضعيت قرمز. گروه وضعيت قرمز به صورت آچماز درآمده است ولي سياست خزنده که مستقيما تورکها را هدف گرفته است بدون توقف اجرا ميشود. حکومت آکپ اکراد و ارامنه را به مرزهاي آذربايجان چسبانده است٫ عراق نيز که علنا شمال کشور را از دست داده است. سوريه نيز شاهد حضور اکراد تروريست از مرد و زن گرفته تا روستايي و تحصيلکرده در جلساتي که با عناويني چون “کنگره ملي کرد” يا اجلاس براي تعيين زبان مشترک براي کردستان بزرگ! شرکت ميکنند شعارهاي ملي خود را سر ميدهند. جالب اينکه٫ در همه جلسات نيز از چهار کشور نامبرده شده در وضعيت قرمز افراد شناخته شده شرکت دارند. ولي ايران هنوز توانسته است اکراد را از ارتباط با ديگر گروههاي کردي باز دارد اما بازي خطرناکتري در اين کشور در جريان است.
اگر به تاريخ نظري داشته باشيم٫ خواهيم ديد که اکراد از بک قبيله به يک روستا و از يک روستا به يک شهر و بعد مهاجرت به روستاها و شهرهاي اطراف و سپس حضور در بخشهاي نظامي کشورهاي ميزبان و بعد به دست گرفتن اسلحه و توسل به ترور و سپس جمع کردن پول براي حضور در بخشهاي اقتصادي کشورهاي ميزبان شروع کرده و در جريان جنگ جهاني دوم بود که خود را پس از خوش خدمتي به دول استعماري ضد تورک به عنوان يک قدرت معرفي کرده و اسم خود را در برخي قراردادهاي بين المللي داخل کردند. قبل از آن٫ در هيچ سند رسمي از اکراد اسمي نيامده است. اما٫ سياست دول استعماري با پراکنده ساختن اکراد و بهانه براي اتحاد آنها در آينده کار خود را کرده است. اکراد در چهار کشور نامبرده شده به سرعت شروع به گسترش کردند و شيوع اين سياست خزنده باعث شد تا تورکها بار ديگر بازنده شوند. اکراد در کشورهاي عراق٫ سوريه و تورکيه به حد کافي گسترش يافته اند ولي در کشور ايران هنوز آنگونه که از قبل ترسيم شده بود نتوانسته اند خاکهاي لازم را اشغال کنند.
رژيم اشغالگر فارس در اين زمان است که مورد نياز کشورهاي استعماري ميباشد. چرا که حضور اين رژيم در ايران باعث شيوع اکراد در سرزمين تورکها ميشود و سپس با ايجاد اتجاد ميان ديگر اکراد سرزميني وسيع و ثروتمند ايجاد ميگردد. اگر آذربايجان غربي و کرکوک به صورت رسمي به اکراد واگذار شود٫ يقين دارم که کشور کردستان بزرگ را اعلام خوانند کرد و اولين دولتهاي تبريک گو به اين کشور نيز سردمداران کشورهايي چون ايران٫ آذربايجان٫ تورکيه٫ عراق و سوريه خواهند بود. وجود يک کردستان بزرگ در منطقه به نفع اسرائيل است و به همين دليل است که اسرائيل گروههاي تروريستي کرد را حمايت ميکند و در کشورهاي نامبرده شده٫ منهاي ايران٫ سياستهاي کردپروري را گسترش ميدهد. حضور در مجلس ملي آذربايجان شمالي و در عين حال حمايت از مهاجرات اکراد تروريست به خاک تحت اشغال آذربايجان از سوي ارمنستان جنايتکار نشانه اي از اين سياستها ميباشد.
چندي است که زمزمه هاي انتصاب يک استاندار کرد براي آذربايجان غربي شايع شده است که تا حدي نيز جدي مينمايد. اما٫ بايد دانست که اين سياست رژيم اشغالگر فارس جنبه هاي خطرناکي دارد محدود به جنگ تورک و کرد نميباشد. انتخاب يک کرد از ايلام براي آذربايجان غربي يک ترکيب بسيار مدهش ميباشد. اکراد ايلام را نيز از آن خود ميدانند٫ آذربايجان غربي را نيز که يقينا مطلع هستيد به عنوان کردستان شرقي معرفي ميکنند! آيا رژيم فارس با اين سياستهاي خود در خدمت صهيونيسم ميباشد؟ يا براي نابود کردن تورکها و از بين بردن قدرت آذربايجان به نفع اقليت فارس ندانسته به صهيونيسم کمک ميکند؟
نويسنده معتقد است که هرگونه سياستي که در مقابل حضور و وجود آذربايجان اجرا ميگردد بايستي با جواب کوبنده مواجه و سپس متوقف گردد. اچازه دادن به سياستهاي خزنده در خاک آذربايجان و همچينين سياستهايي که در کشورهاي همسايه ولي بر عليه آذربايجان جريان دارد از نقاط ضعف حرکت ملي ميباشد. با اينکه مطلع هستم در داخل آذربايجان برخي تحرکات براي مخالفت با استاندر شدن يک کرد شروع شده است ولي٫ قضيه محدود به يک کرد استاندار نيست.
مسائل مهمي که در آذربايجان بايستي به صورت روزمره به مردم گوشزد شوند شامل درياچه اورمو٫ محيط زيست آذربايجان جنوبي٫ معادن و صنايع دستي آذربايجان جنوبي٫ شهرها و شهرستانهاي آذربايجان جنوبي که در خطر تفکيک از مرکز قرار دارند تا اسم آذربايجان هرچه بيشتر کوچکتر شود٫ توليدات ناخالص و کشاورزي٫ نفت موغان و آب خزر و غيره ميبايستي هميشه مد نظر باشند. نبايد با يک تهيج موقتي از مسائل مهم ديگر غافل شويم.
شروع همکاري با آمريکا٫ بريتانيا و فرانسه در يک موقعيت مشترک نشان دهنده اين است که اين کشورهاي ميخواهند از ايران به عنوان يک اهرم قدرت در سوريه و به همين دليل در مقابل روسيه استفاده کنند. حضور نظامي روسيه در سوريه نشانگر اين است که مرزهاي روسيه تا درياي مديترانه گسترده ميباشد و هرگونه تحرک نظامي از سوي دول ديگر براي روسيه به عنوان اعلام جنگ خواهد بود. ولي٫ اگر ايران بهانه اي باشد تا سوريه به آرامش برسد٫ برخي ملايمتها و تغييرات شطرنجي بعد از آن باعث خواهد شد تا ترازوي قدرت در منطقه تغيير يابد.
در حال حاضر آمريکا با بهره مندي از قدرت نظامي و اقتصادي خود توانسته است کشورهاي زيادي را زير سلطه بگيرد. ولي٫ ايران به عنوان يکي از مستثناها است که دولت آمريکا را در حياط خلوت خود نيز دچار مشکل سازد. اتحاد کشورهاي آمريکاي لاتين در مقابل ايالات متحده٫ گسترش اعتراضات ضد استعماري بر عليه بريتانيا در اسکاتلند٫ استراليا٫ کانادا و ديگر کشورهايي که به صورت پنهاني مستعمره هستند٫ اعتراضات ملي در الجزاير و مالي و کنيا و همسايه هاي آنها دقيقا کابوسي است که کشورهاي استعماري را ترسانده است. حضور رژيم اشغالگر فارس در مرکز برخي خرابکاريها در مقابل خرابکاريهاي دول استعماري يکي از نکاتي است که بايستي به دقت مد نظر نگهداشته شوند.
کشور ايران به عنوان يک بازوي قوي در معادلات جهاني حضور دارد و ما بايستي اين قدرت که در واقع قدرت تورکها در لباس فارسي ميباشد را بازپس بگيريم. جنگ ما نه فقط براي حفظ همين اندک داشته ها٫ که بازپس گيري تمامي دارائيهاي خود از شوونيسم فارس و حاميان غربي آن ميباشد. جنگ ما محدود به کوچه هاي تبريز يا تهران نه٫ که در خيابانهاي شيراز و سنندج و دياربکر بايد جلوه گر شود. قلب دشمن را بايد در بدن دشمن هدف قرار داد. ما آذربايجانيها بايستي از حالت دفاعي و مظلوم واقع شدن درآمده و به حالت تهماجم دفاعي داخل شويم. جنگ ما بايد در خارج از مرزهاي آذربايجان تعريف شود.
اگر نامه نگاري و تماسهاي تلفني حسن و حسين جدي شود و حسين مستقيما با علي وارد معامله شود٫ همانگونه که در مقالات قبلي گوشزد کرده بودم٫ وجود آذربايجان جنوبي زير سوال خواهد رفت. اگر آمريکا بتواند از رژيم اشغالگر فارس گارانتي براي عدم ساخت بمب اتمي بگيرد و در عورض تحريمها را لغو کند٫ چه کسي مايل خواهد بود رژيم ضد بشري فارس را به ناديده گرفتن حقوق بشر محکوم کنند؟ مگر همين رژيم سالهاي سال است حقوق بشر را نقض نميکند؟ پس چرا فقط در سالهاي اخير بود که سازمانهاي دول غربي و به اصطلاح حقوق بشري دست به کار شده بودند؟ مگر آذربايجان جنوبي براي دهه ها فرياد از شوونيسم سر نميداد؟ چرا دانا روراباکر يکشبه براي ما رفراندوم درخواست ميکرد در حالي که همان شب را در خانه خواهر مريم به ميگساري ميپرداخت تا سيستم اسلامي-فاشيستي وي را حمايت کند؟
استفاده از عرق ملي فارسها که با لباس تورکها دامادي ميکنند هميشه از سوي بريتانيا و آمريکا مورد استفاده قرار گرفته و متاسفانه هميشه نيز جواب داده است. اينروزها نيز بازار تحويل و تکريم آثار باستاني تورک به کام فارس داغ شده است٫ حتما به خاطر داريد که دولت بريتانيا نيز منشور تقلبي کوروش را در چه دوراني به رژيم فارس قرض داد؟ البته اين حيله دارد کهنه ميشود ولي هنوز هم خطرناک ميباشد.
سياستمدار آذربايجاني بايستي آگاه بوده و قدرت تفکر براي ماوراي روستا٫ شهر و کشور خود را داشته باشد. نبايد گول مزدوراني را خورد که تلاش ميکنند سياست سازي و برنامه ريزي براي خارج از مرزهاي ملي را منفور جلوه دهند. ما نيز بايستي داراي سياستهاي کلان براي اداره جهاني داشته باشيم تا بتوانيم حرف خود را بزنيم. از چهار ديواري کوچک و محصور در ميان افکار قديمي بايد خارج شد٫ بايد صريح و قاطع بود و جنگيد.
به اميد روزي که مرد و زن و کودک آذربايجاني آگاهي و قدرت دفاع نظامي از خاک وطن را داشته باشند٫ يادآوري ميکنم که آنروز به زودي خواهد رسيد. و آنروز روزي خواهد بود که دشمن و استعمار و مهاجر نخواهند فهميد از کدام طرف ضربه خورده اند.
ما بايستي در سياست دنيا سهم داشته باشيم
تبريزلي باي بک
۲۷/۰۹/۲۰۱۳